دوباره خواب کربلا دیدم  

دوباره تپش قلبم نامیزون شد  

دوباره خواهش دلم رو شد  

دوباره .

 

بخشی از خواب ُ تعریف کنم ؛ 

این خواب یه پشت صحنه ای داره یعنی دیشب من بعد از اینکه نماز خوندم یادم افتاد که داداش یه مدته نماز نمیخونه . میخواستم برم پیشش و باهاش صحبت کنم ولی یاد دفعات قبل افتادم که نتیجه ای نداشت . بخاطر همین ترجیح دادم هیچی نگم فعلا .

دیشب چه خوابی دیدم حالا ؟! 

خواب دیدم که با داداش رفتم کربلا . داداش برام تعریف میکنه که رفته یه مسجدی تو شهر کربلا . بچه های دانشجو تحویلش نگرفتن ناراحت شده ولی یکی از خادم های مسجد بلند شد اومد سمت داداشم و یه برگه بهش داد و گفت : همیشه بیا همینجا نماز بخون .

 

امیدوارم داداش دوباره به سمت نماز برگرده . چون نماز نخوندنش نه تنها روی خودش تاثیر منفی داره روی من هم تاثیر منفی گذاشته . درسته که گفتن نماز نخوندن یک نفر بر روی بقیه تاثیر منفی داره همونطور که نماز خوندن یک نفر تاثیر مثبت داره برای جامعه ی اطرافش .

 


چشم شیطون کور ، حال امشبم خوبه . انگار هزاران کبوتر خنده درونم محبوس شده که امشب میخوام همه‌شونو رها کنم . امشب خودمونیم و خودمون . خداروشکر که دیگه قرار نیست فیلم یلدا صد و یک هزار بار دیگه تکرار بشه و بجاش برنامه ی رشیدپور میبینیم و پایتخت ۲ که قراره از شبکه یک پخش بشه . اینم یه نوع خوش حالی کوچک ِ که شاید از نظر یه سری ها مسخره باشه . ولی من هربار که گرفته ام میرم اینستا و Igtv های پایتخت میبینم و دلم وا میشه . گفتم اینستا این مدت هنر پنج انگشت دخترهای مردم دیدم و به دست های خودم نگاه کردم و غصه خوردم . دسر یلدایی چیزکیک یلدایی چمیدونم حکاکی روی هندوانه تزئین یلدایی و هزاران نوع خوراکی که پسوند یلدایی داره . ما یه سال خواستیم هنر به خرج بدیم ، از این مدل ها هست که لیوانو تا نصف پر میکنن از انار بعد یه تیکه خیار میذارن وسطش و سیب به شکل گل میچسبونن بالاش . کلن یچیزی شد که اصلا معده ت نمیکشید بخوریش :/ طفلکی مامانم با به به چه چه خورد !

خلاصه آره خوش به سعادت همسر  اینده که من هیچکدوم از این هنر های اشپزی رو بلد نیستم . و بدا به حال من که حرفی ندارم در جمع خانواده ی شوهر - خواهر شوهر و مادر شوهر پیشفرض????- :/  

خلاصه آره خیلی بخوام هنر به خرج بدم دوتا ساقه ریحون بکارم پای کتلت یا تربچه هارو به شکل قارچ دربیارم . یبار به شکل قارچ دراوردم که با تشویق های پدر دیگه تکرار نکردم :)

 


یه تصویر دیدم از میزان حضور احزاب و گروه های مختلف در اعتراضات عراق . اسم یکی از گروه ها ، جوکر بود ! 

یه سری از ادم ها خودشون رو به شکل جوکر دراوردند و راه افتادن تو خیابون ها . اصلا هم ربطی به اکران جوکر۲۰۱۹ نداره که نه ؟! درموردش یه پستی دیدم تو وبلاگ پسر خط خطی که پیام فیلم اینه که هرکسی که بهت ظم کرد رو بکش و آتش بزن ! هیچی نشده گروه جوکر هم تشکیل دادن هر چی نمیخوام اینارو به هم ربط بدم ، نمیشه .


نوشته آخرین آدینه ی پاییزیتون بخیر .

خیلی خوش حالم که امروز و فردا ٵخر پاییزه . خوش حالم که زمستون میاد و بعدش بهار . خوش حالم که از ۶ ماه مانده تا بهار،۳ ماهش طی شده و ۳ ماه دیگه مونده که میدونم این مدت هم میگذره و بهار میرسه .زمستونو بیشتر از پاییز دوستدارم چون روند طولانی شدن شب برعکس میشه . روز ها دقیقه به دقیقه بلند میشن .


- اگه زیاد کار کنی درد میکشی مثل + مثل سگ ها . خودت شبهایی که مریضی مثل سگ ناله میکنی . - واقعا این کارو میکنم ؟! عجیبه ها . من خیلی وقته که دیگه کار پاره وقت انجام نمیدم . واسه همین خوبم . + چون قلبت درد داره . بدنمون هیچوقت دروغ نمیگه . هروقت دردمون بگیره گریه میکنیم . ولی قلب اینجوری نیست . اگه درد بکشه ساکت میمونه تا وقتی که بخوابیم گریه میکنیم . مثل سگ ها " مشکلی نیست اگه خوب نباشی " من چقدر رابطه ی این دو تا برادر رو دوست دارم .
به یمن تمام شدن درگیری ذهنی و فکری که یک ماه دچار بودم ، به دنیای سریال کره ای برگشتم :/ با سریال " مشکلی نیست اگه خوب نباشی " دو قسمت اول زیاد برام جذاب نبود . ولی رمز و راز داستان وادارم کرد ادامه بدم و الان بعد از قسمت ۳ مشتاق شدم . شخصیت اوتیسم سریال از خودش نشون میده خیلی باور پذیره . داستان درمورد ادم هاییه که در زندگیشون دچار مشکلاتی بودن و اختلال روانی پیدا کردن . سریال سعی کرده به این بیماران نگاه دیگه ای داشته باشه .
هر وقت به سخت بودن کارهایی که تو گاه انجام میدم و احساس حقارت شدیدی که بهم دست میده فکر میکنم و جرقه ی رها کردن کار تو ذهنم زده میشه یچیزی درونم میگه صبر کن . فکر میکنم به سه هفته ی اخیر که خوابم سر وقته صبح زود بیدار میشم نماز صبح دیگه قضا نمیشه اقای م.دال با نماز اول وقتم موافقت کرده با مرخصی گاه و بیگاهم بخاطر مامان موافقت میکنه فاصله ی محل کار با خونه خیلی کمه خیالم از بابت اینده م یکم راحت شده و دیگه مثل چند وقت قبل فکر و خیال
امروز پای دستگاه اسیاب بودم ، خانم ک. گفت چادرت خاکی شد گفتم عیب نداره ولی میخواستم بگم چادر، خاکی‌ش خوبه به یاد چادر خاکی مادرترین مادر دنیا وقتی پشت سیستم هستم - رو به قبله ست - و یادم میاد برای شما صلوات بفرستم ، مطمئنم شما منو یاد کردی مادر مطمئنم نگاهت همراه ِ تسبیحات عجله ای بعد نمازم هست

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پخش لیوان فرانسه luminarc مرکز فروش فلزیاب وگنجیاب 09197977577تهران خلیج فارس تخفیف سبزآبی ... مجلات و مقالات کسب‌وکار موزیک پدیده - دانلود فیلم جدید - دانلود فیلم ایرانی و انیمیشن